آن شب که لعل لبت خوردم و مَست شدم از آن شب در چشم خیلی ها پَست شدم خودم هم میدانستم که راهیِ بن بست شدم آن شب که با گیسوانت هم دَست شدم من مَست شدم،پَست شدم ،راهی بن بَست شدم آن شب که نیست بودم و در آغوشت هَست شدم من در شهر چشمانت غریب بودم اما با چشمان مهمان نوازت یکدست شدم #hadipishbin.blogfa.com + نوشته شده توسط هادی پیش بین ،اشعار کارو در پنجشنبه هشتم تیر ۱۳۹۶ و ساعت 19:27 | ,هیاهوشعر,خودم ...ادامه مطلب
شمع مهیاست ولی پروانه دیگر یارنیست مجنون را با لیلای بی عشق کار نیست دیگر خسروی را مانع شیرین و فرهاد نیست فرهاد این دوران در عشق شیرین بیمار نیست ساقی و خُمره و خَمر مهیاست ولی میخواره ی این میکده دیگر خمار نیست عشق جای خود را با هوس تغییر داد هیچ کس در بند عشق شب تا سحر بیدار نیست مکتب عشق خالی از عاشق شده هیچ کس در درس عاشقی هشیار نیست صداقت مایه ی ننگ و شرافت در قید دروغ دیگر هیچ کس از ریا بیزار نیست در زمانی شرافت با ارزش و پرمشتری زین پس شرافت را کسی خریدار نیست آن زمان گل بی خار در گلستان خوار بود این زمان گل بی خار کم طرفدار نیست آنزمان عبور از عفت زن بر نامحرمان دشوار بود انگار که حال,خودم ...ادامه مطلب