#شعر از خودم

ساخت وبلاگ
شمع مهیاست ولی پروانه دیگر یارنیست مجنون را با لیلای بی عشق کار نیست دیگر خسروی را مانع شیرین و فرهاد نیست فرهاد این دوران در عشق شیرین بیمار نیست ساقی و خُمره و خَمر مهیاست ولی میخواره ی این میکده دیگر خمار نیست عشق جای خود را با هوس تغییر داد هیچ کس در بند عشق شب تا سحر بیدار نیست مکتب عشق خالی از عاشق شده هیچ کس در درس عاشقی هشیار نیست صداقت مایه ی ننگ و شرافت در قید دروغ دیگر هیچ کس از ریا بیزار نیست در زمانی شرافت با ارزش و پرمشتری زین پس شرافت را کسی خریدار نیست آن زمان گل بی خار در گلستان خوار بود این زمان گل بی خار کم طرفدار نیست آنزمان عبور از عفت زن بر نامحرمان دشوار بود انگار که حالا دختران را عقل و اختیار نیست ثروت اعتبارش بیشتر از علم شده جایی که اختلاف طبقاتی قابل اقرار نیست بچه ای در بالای شهر با ثروت از علم گریزان کودکی مستعد را در پائین شهر خودکار نیست دختر باکره از نداری اسیر شهوت شده وجود فاحشه ها دیگر یک هشدار نیست زنی که در هستی میکند مستی قبول تامین معاش خانواده با دختر انزار نیست! روزه گرفتن با غذا های رنگین روزه نیست جایی که کارگری را نان برای افطار نیست رئیس به کارگر با بی شرمی مژده میدهد خدا خود گفته که چنین روزه ای اجبار نیست خدا به بنده ی فقیرش بهشت را بشارت میدهد فقیر فریاد میکشد بهشت با رسوایی را مقدار نیست بی گزافه ای مسلمان ای مسیحی ای یحود مرگ انسانیّت قابل انکار نیست...
+ نوشته شده توسط هادی پیش بین ،اشعار کارو در سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۶ و ساعت 13:11 |
عشق یه چیز خاصه...
ما را در سایت عشق یه چیز خاصه دنبال می کنید

برچسب : خودم, نویسنده : hadipishbin بازدید : 228 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 5:15